شدم با چت اسیرو مبتلایش...شبا پیغام میدادم برایش... به من میگفت هجده ساله هستم...تو اسمت را بگو من هاله هستم...بگفتم اسم من هم هست فرهاد...زدست عاشقی 100دادو بیداد...بگفت هاله ز موهای کمندش...کمان ابرو قد بلندش...بگفت چشمان من خیلی فریباست...ز صورت هم نگو البته زیباست...ندیده عاشق زارش شدم من...اسیرش گشته بیمارش شدم من...زبس هر شب با او چت مینمودم...به او من کم کم عادت مینمودم...در اودیدم تمام ارزو هام...که باشد همسر و امید فردام..برای دیدنش بی تاب بودم...به خود گفتم که وقت ان رسیده ...که بینم چهره ی ان نور دیده...به او گفتم که قصدم دیدن توست...زمان دیدن و بوییدن توست...ز رویاروییم او طفره میرفت...هراسان بود او از دیدنم سخت...خلاصه راضی اش کردم به اجبار...گرفتم روز بعدش وقت دیدار...رسید از راه وقت وروز موعود...زدم از خانه بیرون اندکی زود...چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت...تو گویی اژدهایی برمن اویخت...به جای هاله ی ناز و فریبا...بدیدم زشت رویی بود انجا...ندیدم من اثر از قد رعنا...کمان ابرو و چشم فریبا...مسن تر بود او از مادر من...بشد 100خاک عالم بر سر من....ز ترس و وحشتم از هوش رفتم...از ان ماتم کده مدهوش رفتم...بخود چون امدم دیدم که او نیست...دگر ان هاله ی بی چشم و رو نیست... به خود لعنت فرستادم که دیگر....نیابم با چت از بهر خود همسر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
[+] نوشته
شده توسط علیرضا در شنبه 5 / 7 / 1390برچسب:,
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
برای دوستانم
و آدرس
4myfriend.LXB.ir لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.